برنامه افزایش سواد ترافیکی مردم مجموعه مهارتهایی است که در کاهش حوادث ترافیکی، تصادفها و در روانسازی ترافیک موثر میباشد.
کمپین60، یکی از برنامه های افزایش سواد ترافیکی است که در آبان ماه 1395 در شهر تبریز توسط معاونت حملونقل و ترافیک شهرداری تبریز اجرا شد.این کمپین دارای دو پیام بسیار مهم رفتاری برای عموم مردم است:
پیام اول :
رعایت سرعت حداکثری 60 کیلومتر در ساعت در خیابان های درون شهری
( البته سرعت حداکثر در خیابانهای شریانی اصلی 60، در خیابانهای شریانی فرعی 50 و در معابر محلی و میدانها 30 کیلومتردر ساعت است)
پیام دوم:
گذاشتن احترام عملی به قانون سه گانه خطوط سفید ( ۱-رانندگی بین خطوط ۲- ایست پشت خط سفید عابر پیاده ۳- عبور عابر از خط کشی) است.
شهر تبریز پایتخت گردشگری کشورهای اسلامی در سال 2018 و میزبان گردشگران جهانی بود. یکی از اهداف کمپین 60 و سایر برنامه های افزایش سواد ترافیکی، ارتقاء فرهنگ ترافیک شهری در آستانه تبریز ۲۰۱۸ بود، چراکه توریست ها به بحث فرهنگ ترافیک شهری که میزبانشان است توجه ویژه نشان می دهند.
منبع : http://www.tabrizmodern.ir
وقتی صدای آژیر می شنویم، منتظر رسیدن خودروی آمبولانس یا آتش نشانی نباشیم، بلکه سریعاٌ هماهنگ با بقیه خودروها مسیر را برای خودروی آمبولانس یا آتش نشانی باز کنیم. به این روش کوچه نجات می گویند.
در آلمان هنگامی که ترافیک سنگین باشد ، رانندگان (به موجب قانون) باید به سمت لبه هر یک از طرفین حرکت کنند تا یک مسیر باز برای وسایل نقلیه اضطراری ایجاد شود.
ترافیک سنگین در آلمان
ترافیک سنگین در ایران : حرکت فشرده و ورود برخی خودروها به شانه خاکی!
ترافیک سنگین در ایران : حرکت فشرده و ورود برخی خودروها به شانه خاکی!
به امید روزی که فرهنگ رانندگی در ایران نیز با همت مردم ارتقا بیابد.
بیایید از خودمان شروع نماییم!
منبع : http://www.irannaz.com
لینک منبع : http://www.irannaz.com/news_detail_12353.html
همه قشرها از وزیر، وکیل و استاد دانشگاه گرفته تا ورزشکار، بازیگر، کارمند و کارگر هر از چندگاهی به سوگ یکی از همکاران خود مینشینند. مثل بسیاری از ما، شاید این از دست رفتگان مانند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین ابوترابی، مرحوم کریمی راد وزیر اسبق دادگستری، مرحوم آیدین نیکخواه بهرامی و مرحومه خانم گلدره گمان نمیکردند جان خود را در یک تصادف ناگهانی از دست بدهند.
به نظر میرسد، یک عامل اساسی که چنین ما را گرفتار کرده، این است که در ایران اساسا از آغاز کلمه «رانندگی»، نادرست معنا شده است…
رانندگی در دنیا، یک امر «جمعی» است، ولی در ایران یک امر «فردی» تلقی میشود. رانندگی در ایران یعنی «می خواهم خودم را با خودرو به مقصدم برسانم». پس رانندگان دیگر، «رقیب» من هستند و من نباید از رقبا عقب بمانم… هر فضای خالی که پیدا شد باید زودتر از دیگران آن را پر کنم.
چنین است که رانندگی ایرانی، یعنی «چپاندن خودرو یا موتور در اولین فضایی که خالی میشود»؛ یعنی «رفتن از هر راه ممکن نه از راه تعیین شده»؛ حاصل این نوع رانندگی چنین تصویری است.
«رانندگی صحیح»، نوعی مشارکت در یک امر جمعی است. این «جریان عبور و مرور» است که راننده را به مقصد میرساند نه به اصطلاح «زرنگی» او. «رانندگی صحیح» که نوعی مشارکت در یک امر جمعی است، به معنای «هدایت خودرو خود در جای صحیح در بین خودروهای دیگر» است؛ بنابراین، این که خودرو فرد در بین دو خودرو جلویی جا میشود یا نه، تأثیری در نحوه رانندگی درست ندارد… وقتی در جامعهای این نگرش به رانندگی حاکم باشد، یعنی هر کس پیش از آنکه به رسیدن به مقصدش بیندیشد، به دنبال مشارکت در حرکت جمعی خودروها باشد، این نظم در عمل چنین خود را نشان میدهد:
همچنین کسی که میخواهد در بزرگراه به راست بپیچد، از صدها متر جلوتر در مسیر تعیین شده قرار میگیرد و خالی بودن باند کناری، او را به قانون شکنی نمیکشاند. (البته اعمال شدید قانون نقش خود را دارد که محل بحث در اینجا نیست):
اما پرسش مهم این است که برای اصلاح وضع موجود عملا از کجا باید آغاز کرد؟
برای روشن شدن مطلب باید توجه کرد که رانندگی ایرانی، اصطلاحات خاصی هم
به دنبال آورده است که در کتاب های آموزش رانندگی هیچ کشوری اصلا «وجود
ندارد»؛ اصطلاحاتی مانند «راه گرفتن» و یا «رد کردن». «راه گرفتن» یعنی
جلوی دیگری را بگیر تا خودت بتوانی بروی. به دلیل نبود پارهای مقررات در
ایران (مثلا قانون حق تقدم هنگام گردش به چپ) مجبوریم تا میتوانیم وسیله
نقلیه خود را جلوتر و جلوتر ببریم تا خودرو مقابل چارهای جز راه دادن به
ما نداشته باشد.
همچنین «رد کردن» را وقتی به کار میبریم که خودرو خود را از فاصله بسیار نزدیک از کنار اتومبیل های دیگر یا پای یک عابر عبور میدهیم. پس در هر دو اصطلاح «راه گرفتن» و «رد کردن» که مختص به رانندگی ماست، معنای «نزدیک شدن شدید به خودروها یا عابران» نهفته است.
حال چرا بدون «راه گرفتن» و «رد کردن» نمیتوان در ایران رانندگی کرد؟ نکته اصلی اینجاست: اساسا «رعایت فاصله» که عنصری بسیار اساسی در رانندگی است، در کشور ما هیچ جایگاه و تعریف مشخصی ندارد. اگر راننده سپرش را از یک میلیمتری زانوی عابر رد کند، تخلفی مرتکب نشده؛ اگر پشت چراغ قرمز اتومبیل ها پنج سانتیمتر از هم فاصله داشته باشند، قانون رعایت شده؛ وقتی یک موتورسیکلت با فاصله 30 سانتیمتر در پشت سر یک خودرو حرکت میکند، خلاف قانون مرتکب نشده و عملا تخلف به شمار نمی رود. باید حتما به اصطلاح «بخورد و صدا بدهد» تا اتفاقی افتاده باشد.
البته بنا بر قانون رانندگان موظفند «فاصله ایمن» را رعایت کنند، ولی این از همان کلی گویی هایی است که مصادیقش نه تعریف و نه به مردم آموزش داده شده است و نه رعایت نکردن آن به چشم کسی میآید، زیرا همه عادت کرده ایم چفت در چفت یکدیگر حرکت کنیم…
برای اینکه ببینیم جزییات رعایت فاصله چگونه در دیگر کشورها یک به یک به رانندگان آموزش داده شده و چگونه اعمال قانون میشود، مناسب است نمونههایی در اینجا آورده شود.
وقتی سرویس مدرسه برای پیاده و سوار کردن دانش آموزان توقف میکند، خودروهای پشت سر موظف به رعایت فاصله 20 متری هستند (عکس زیر از آیین نامه رانندگی یک کشور خارجی است). تخطی از این قانون حتی برای نخستین بار، علاوه بر 400 دلار جریمه، تعلیق گواهینامه برای شش ماه را در پی دارد.
بنا بر آنچه گفته شد، نقطه آغاز اصلاح رانندگی در ایران، آموزش فاصله گرفتن از یکدیگر است؛ چه فاصله خودرو از خودرو که با حرکت بین خطوط حاصل میشود و چه فاصله گرفتن عابر و خودرو از یکدیگر، و چه فاصله گرفتن از خودروهای امداد… .
نکاتی درباره کاستیهای رانندگی در ایران بسیار است. از جمله:
ـــ در کشوری که بالاترین کشته را در تصادفات میدهد، یک کارخانه
خودروسازی اجازه مییابد که پرفروشترین و در عین حال آسیب پذیرترین خودرو
کشور را بدون کیسه هوا و ABS و لوازم ایمنی دیگر روانه بازار کند. این نشان
میدهد که رانندگی و کشته هایش هنوز برای برخی سیاستگذاران تبدیل به یک
دغدغه اساسی نشده است.
ـــ نباید برخی عجولانه نحوه عجیب رانندگی در ایران را با اموری چون چند برابر ظرفیت بودن شمار خودروها یا تنگ بودن برخی معابر توجیه کنند. البته به دنبال حل این مشکلات هم باید بود اما اینها تنها میتوانند دلیل «ترافیک» باشند، نه دلیلی برای رانندگی بیقانون رانندگان یا عبور بیقانونتر عابران. از این روست که نحوه رانندگی، در شهرهای کوچک هم یک معضل است.
ـــ از تابلوهای ورود ممنوع و یکطرفه که بگذریم تابلوها نقشی در رانندگی شهری ندارند. مثلا تابلوی «ایست» در ایران کاملا بی معناست و این نقش به سرعت گیرها واگذار شده است در حالی که با توجه به شرایط محیطی هر کوچه و نیز خیابان، تابلوهای حداکثر سرعت باید لااقل در ابتدای آنها نصب شود… ما با تکیه بر ذکر حداکثر سرعت شهری در آیین نامه، همه کوچهها و خیابانها را به امان خدا رها کرده ایم و هر کس زورش رسیده یک سرعت گیر سیخی یا میخی و غیر آن با ارتفاع دلبخواهی در کوچه خودش قرار داده است…
ـــ از چند انیمیشن که بگذریم رسانه ملی آموزش مصداقی رانندگی را مورد توجه قرار نداده است. کاش برنامههایی مانند «سفر به خیر» که غالبا به کلی گویی میگذرند طریق درست و نیز خطاهای رایج رانندگی را قدم به قدم به مردم یادآور میشدند. گاهی چند آموزش تصویری (مانند مورد زیر) میتواند از ده ها توصیه گفتاری در بهبود اوضاع کارسازتر واقع شود:
ـــ تصور بسیاری از ما از تصادف شدید، دو ماشین له شده است و بس. شاید اگر با هشدار قبلی تصویر بانوی بارداری که با صورت خون آلود در میان آهن پارهها گرفتار شده و فریاد میزند و یا تصویر کودکی که با کیف مدرسه به گوشهای ازخیابان پرتاب شده نمایش داده شود، کمی از بلای «تعجیل برای هیچ» که در رانندگی و غیر رانندگی مانند بختک به جان ما ایرانیان افتاده، رهایی یابیم… .